دور شدن شعر فارسی از مسائل زنده اجتماعی، ابتذال را در پی دارد
تاریخ انتشار: ۶ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۸۴۱۰۴۹
به گزارش قدس آنلاین، انتشارات عرفان دو کتاب تازه از ابوطالب مظفری را با عناوین «شهریاری و شتربانی» و «تنباکوی تلخ وطنی» در سی و چهارمین نمایشگاه گتاب تهران عرضه کرد. این دو کتاب که به گفته شاعر، کاملترین اشعار وی در سالهای اخیر محسوب میشود، با استقبال قابل توجهی در نمایشگاه روبرو شد. به بهانه انتشار این دو کتاب گفتوگویی با ابوطالب مظفری داشتیم که میتوانید در ادامه بخوانید:
آقای مظفری«شهریاری و شتربانی» اشعار کلاسیک شما محسوب میشود، این اشعار در چه قالبهایی سروده شده و چه مضامینی را در بر دارند؟
«شهریاری و شتربانی» مجموعه شعرهای کلاسیک من است که در قالب مثنوی، غزل، قصیده و ترکیببند سروده شده است، به عبارت دیگر همه اشعار کلاسیک من که در سالهای اخیر سروده شدهاند، در این مجموعه گرد هم آمده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شما شاعری دغدغهمند نسبت به مسائل روز افغانستان هستید، با توجه به اینکه این دو کتاب پس از سالها اشعار شما را در قابل یک مجموعه عرضه کرده است، آیا در این اشعار نیز نگاه انتقادی به مسائل اجتماعی و سیاسی وجود دارد؟
بله، اغلب موضوعات شعرهای من مسائل اجتماعی و سیاسی است، اتفاقات و رخدادهای اجتماعی و سیاسی افغانستان در این سالها بخش جدایی ناپذیر اشعار بنده محسوب میشد که در این مجموعه نیز با این روند مواجه هستیم، بخش دیگری از اشعار نیز شامل شعرهای آیینی و بخش دیگر کارهای شخصیتر بنده است.
یکی از مهمترین موضوعات شعرهای این مجموعه ، شهادت مردم و شیعیان افغانستان در جریان ترورها و انفجارهای افغانستان است که از آسیبهای رایج سالهای اخیر بوده است. در 20 سال اخیر پدیدههای انتحاری در مساجد، مدارس، بیمارستانها و مکانهای عمومی مردم و شیعیان افغانستان را مورد هدف قرار دادهاند، این یکی از موضوعات جدی شعرهای من در این مجموعه و در طی سالهای اخیر بوده است.
همچنین اعتراضهای اجتماعی نسبت به رفتارهای نابهنجار دولتمردان در انتخابات و بعد از آن نیز بخشی از موضوعات شعرها را به خود اختصاص دادهاند. عنوان کتاب نیز از یکی از شعرها با همین مضمون گرفته شده است:
شهریاری و شتربانی به یک دستور نیست
سرخوشیهای خم می، در سر انگور نیست
نغمۀ موزون هستی، پاس استعدادهاست
آنچه از نی میتراود، بر لب شیپور نیست
سیرت آزادگی شرط است در تدبیر امر
انتظام کار ملت، شغل هر مزدور نیست
ای رِئیس دولتِ جمهورِ والا مرتبت
شهر ارواح معذب، دولت جمهور نیست
ما هم آخر دور از جان شمایان آدمیم
جرم آدم بودن ما هرچه باشد،گور نیست
قرنها این خاک مهد علم و عرفان بوده است
طور شهرستان حکمت لانه زنبور نیست
هرکه استی، اندکی از خون خلق اندیشه کن
قصه روز قیامت، آن قدرها دور نیست
چرا اتفاقات و رخدادهای سیاسی و اجتماعی بخش جداییناپذیر اشعار شما هستند؟
پرداختن به جهان پیرامون نکته مهمی در حوزه شعر است. با نگاه به جریان ادبی کشورهای فارسیزبان درمییابیم که هرگاه شاعر از این مسائل غافل شد و به امور نفسانی پرداخت، کارش افت کرد و در هر دوره شعر فارسی وقتی شاعران از مسائل زنده اجتماعی دور شدند، شعر به ابتذال کشیده شد، به همین خاطر شاعران باید این تعادل را حفظ کنند.
انتقاد در سالهای اخیر در شعر افغانستان وجه غالب بوده است، هم شاعرانی که در داخل افغانستان زندگی میکنند و هم شاعرانی که مهاجرت کردهاند، بخش مهمی از اشعارشان انتقادی و اعتراضی است، انتقادها اغلب اصلاحگرایانه بوده است.
کتاب دوم «تنباکوی تلخ وطنی» به چه اشعاری اختصاص دارد؟ آیا مضامین اشعار این کتاب نیز اجتماعی و انتقادی است؟
بله، در مجموعه دوم هم هر سه موضوع محور کار بوده است، اولاً که بیشتر اشعار این کتاب در قالبهای سپید و نو است. از سوی دیگر، به لحاظ مضمونی نیز بیشتر اشعار با مضمون اجتماعی است؛ چرا که در شعر سپید مجال بیشتری برای حرف زدن است، البته بخشی از اشعار نیز در قالب کلاسیک هستند، برای نمونه چندین مثنوی بلند در این مجموعه وجود دارد که در آنها به زبان فارسی، تمدن کهن ایرانی و پدیده داعش پرداخته شده است.
زبان فارسی در افغانستان دوره پرفراز و نشیبی را سپری کرده و در سالهای اخیر نیز کارشکنیهایی در دوره 20 ساله اشرف غنی علیه آن وجود داشته است، امروز نیز کارهای خزندهای علیه زبان فارسی در افغانستان انجام میشود که نمیتوان نسبت به آن بیتفاوت ماند.
برخی از اشعار نیز درباره پیشینه تاریخی افغانستان، و خطاب به به فاتحانی که این سرزمین را طی چندین قرن تصرف کردند، پرداخته شده است، در این اشعار به پیشینه ادبی و فرهنگی این سرزمین اشاره شده و خطاب به فاتحان گفته شده است که این خاک مرکز تمدن کسانی بوده که عالم، عارف یا شاعر بودهاند، حالا که این سرزمین با قدرت تصرف شده است، باید به این خاک احترام گداشت.
این شعر همان مثنوی «هفتخان» است که به به شکوه پیشین جهان اسلام و به ویژه کشورهای فارسیزبان اشاره میکند؟
بله، در این مثنوی به دوره طلایی اسلام و به شکوهی که سالها فخر تاریخ بوده است، اشاره میشود:
صبح نخستین که طرح کار گشودیم
بر لب "جیحون" خسته بار گشودیم
لب چو به «گفتارنیک» غنچه گشا شد
بر صفت پاک کردگار گشودیم
از جگر کوه های غزنه و کابل
تا به دل سیستان قطار گشودیم
هرچه گره بر جبین تلخ جهان بود
ما به سرانگشت اقتدار گشودیم
غده چرکین زخمهای زمین را
با سر شمشیر آبدار گشودیم
خصم اگر فوج فوج تاختن آورد
ما به سواری در حصار گشودیم
بر زبر زین این سمند خجسته
سیر براین خان هیرمند خجسته
***
قرن پس از قرن پرشکوه گذشتیم
تشنه لب از هر کویر و کوه گذشتیم
بسته به بال پرنده برگ دعا را
ازسر شب ورد های "ریگ ودا" را
خورده به پا خارهای پیری و خامی
دام چرانان، رند "بلخی" و "بامی"
آینه از دست ماه برده به صد بار
ماه غزالان کوه پایه ی "فرخار"
داغ "سمرقندیان" معرکهآرا
مرهمشان لولیان شهر "بخارا"
تا که زمین تیره گشت و راه دگر شد
راه دگر گشت و مهر و ماه دگر شد
عرصه دیوار و دیو و دار برآمد
از سر بازوی فتنه مار برآمد
هیچ نه پیدا ز جاده پا و سر و بر
شب به تمامی نشسته در خم چمبر
ماه چو مار از افق کنار کشیده
تن زدل آسمان به غار کشیده
یک شبه بستیم دست و پای خرد را
پیش خدای هوس خدای خرد را
آبله و درد و جاده و سفر زخم
ما و لگدکوب این زمانه بیرحم
ما و تب و دست و پای خسته و بسته
ما و شب و یک غم به چرک نشسته
زائر گمکرده راه، هروله بردوش
همنفس گرد بادِ دیو در آغوش
صحنه ز گرد و ز گرد یکسره خالی
جاده نفس چاک رهروان خیالی
***
ما دو سر رودخانههای طویلیم
پیچ و خم راه دیده ایم اصیلیم
یک سر مان تند و پر خروش و سبک گام
یک سر مان نرم و گرم و خسته و آرام
در گذر بادهای وحشی و خونریز
رو به زمستان نهاده پشت به پاییز
یک سرمان کوهسار معرفتاندیش
یک سرمان شهرهای سوخته در خویش
همت ما خرج آب و نان شده امروز
پیشه ما فخر استخوان شده امروز
دخمه زرتشت پیر شهر فرنگ است
فن و هنر موج موج از همه رنگ است
خصم پی کندو کاو ریشه هر کان
ما همه سرگرم نبش قبر نیاکان
همت تهمینهها بکار نیامد
رستم شهنامه از شکار نیامد
فتنه کاووس پیر کشت زمان را
یکشبه سهرابهای گرد جوان را
نه سر آن کوه، عکس تند عقابی
نه ته این دشت، سبزه زاری و آبی
نه سفر غزنه راست خط امانی
نه دگر از کاروان حُلّه نشانی
شب سفران از سپیده باز نگشتند
پیش روان گزیده باز نگشتدن
لیک یلانی که مانده سخت عزیزند
عاشق آن لحظههای جنگ و گریزند
از جگر رودهای لال و غشآلود
میرسد اینک صدای العطش آلود
لایق این قحطسال سخت نبودیم
یا نه، بودیم، چون درخت نبودیم
لایق این ریگزار دشنه نبودیم
نه نه بودیم، چون که تشنه نبودیم»
منبع: قدس آنلاین
کلیدواژه: سال های اخیر دو کتاب
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.qudsonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «قدس آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۸۴۱۰۴۹ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (8 اردیبهشت)
دیده دریا کنم و صبر به صحرا فکنم
و اندر این کار دل خویش به دریا فکنم
از دل تنگ گنهکار برآرم آهی
کآتش اندر گنه آدم و حوا فکنم
مایه خوشدلی آن جاست که دلدار آن جاست
میکنم جهد که خود را مگر آن جا فکنم
بگشا بند قبا ای مه خورشیدکلاه
تا چو زلفت سر سودازده در پا فکنم
خوردهام تیر فلک باده بده تا سرمست
عقده دربند کمر ترکش جوزا فکنم
جرعه جام بر این تخت روان افشانم
غلغل چنگ در این گنبد مینا فکنم
حافظا تکیه بر ایام چو سهو است و خطا
من چرا عشرت امروز به فردا فکنم
افسوس گذشته و اشتباهاتی که مرتکب شده اید فکر شما را پریشان و آشفته کرده و بابت آن بسیار ناراحت هستید. اما چاره کار حسرت خوردن نیست و فایده ای نخواهد داشت.
در برابر رنج های زندگی صبوری کرده و به لذت های فانی دنیا دلبسته نباشید. برای داشتن آینده بهتر به خداوند توکل کرده و با عقل و درایت رفتار کنید تا به موفقیت برسید.
زندگی نامه حافظحافظ، شاعر فارسی زبان قرن هشتم هجری بوده که در سال ۷۲۷ هجری قمری در شهر شیراز متولد شد. پدر او بهاءالدین محمد نام داشت که در دوران کودکی حافظ، از دنیا رفت. حافظ در دوران نوجوانی شاگرد نانوا بود و بههمراه مادرش زندگی سختی را سپری میکرد. گفته میشود او در اوقات فراغت خود به مکتبخانهای که نزدیک نانوایی بود میرفت و خواندن و نوشتن را از همان جا فراگرفته است. او در مجالس درس علما و بزرگان زمان خود شرکت میکرد و نیززمان برای کسب درآمد به کارهای سخت و طاقت فرسا میپرداخت. خانه حافظ در محله شیادان شیراز بود.
این شاعر بزرگ در دوران جوانی بر تمام علوم مذهبی و ادبی مسلط شد و در دهه بیست زندگی خود به یکی از مشاهیر علم و ادب سرزمین خود تبدیل شد. جالب است بدانید که او قرآن را بهطور کامل حفظ بود و به همین خاطر تخلص حافظ را برای او انتخاب کردند. شمس الدین محمدبن بهاءالدین محمد حافظ شیرازی حدود چهل سال در حوزه درس استادان آن زمان از قبیل قوام الدين عبدالله، مولانا بهاء الدين عبدالصمد بحرآبادی، مير سيد شريف علامه گرگانی، مولانا شمس الدين عبدالله و قاضی عضدالدين عيجی شرکت میکرد و به همین خاطر به اکثر دانشهای زمان خود مسلط بود.
حافظ در دوران شاه شیخ ابواسحاق به دربار راه پیدا کرد و شغل دیوانی را برای خود انتخاب کرد. او علاوه بر شاه ابواسحاق، در دربار شاهان دیگری همانند شاه شیخ مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز حضور پیدا کرده بود. حافظ از طریق دیوانی امرار معاش میکرد و شاعری شغل اصلی او نبود. جالب است بدانید که بزرگترین گناه از نظر حافظ، ریاکاری و مردمفریبی بود. حافظ در دوران زندگی خود اشعار بهویژه غزلیات بسیار زیبا و معنیداری سروده است که نیزاکنون پس از گذشت قرنها از آن، بوی تازگی داده و خواندنش آرامشبخش است. دیوان اشعار حافظ شامل غزلیات، قصیده، مثنوی، قطعات و رباعیات میشود.
حافظ در دوران جوانی عاشق دختری به نام شاخه نبات شد؛ البته برخی بر این عقیدهاند که نام همسر حافظ نسرین بود و او این نام را بهدلیل شیرین زبانی معشوقهاش به او اختصاص داده است. او برای رسیدن به معشوقهاش، ۴۰ شبانه روز را بهطور مستمر در آرامگاه باباکوی شب زندهداری کرده و به دعا پرداخت. سپس، با شاخه نبات ازدواج کرد و حاصل این ازدواج یک فرزند پسر بود. حافظ تنها یک بار ازدواج کرد و پس از مرگ همسرش مجرد ماند. به همین خاطر بسیاری از عارفان و عاشقان، عشق مقدس و واقعی را در حافظ جستجو میکنند. پسر این شاعر بزرگ نیز در دوران جوانی در راه سفر نیمهکاره به هند همراه پدرش از دنیا رفت.
در تقویم رسمی ایران، ۲۰ مهر روز بزرگداشت حافظ است و هر ساله در این روز مراسم بزرگداشت حافظ با حضور پژوهشگرانی در سراسر دنیا روی آرامگاهش در شهر شیراز برگزار میشود.
آثار حافظ
دیوان حافظ شامل ۵۰۰ غزل، ۴۲ رباعی و چند قصیده است که آن را در در ۵۰ سال از زندگی خود سروده است؛ یعنی بهطور متوسط در هر سال تنها ۱۰ غزل سروده است؛ زیرا او در لحظاتی خاص به سرودن اشعار خود میپرداخت و تمرکز خود را روی خلق آثاری ناب گذاشته بود که شایسته مقام معشوق باشد. این نکته بسیار قابلتوجه و تاملبرانگیز بوده و به همین خاطر دیوان او را به یک کتاب خاص و خواندنی تبدیل کرده است. دیوان حافظ بیش از ۴۰۰ بار به زبان فارسی و زبانهای دیگر دنیا به چاپ رسیده است. حافظ لقب ماهرترین غزلسرای زبان فارسی را نیز با اقتدار از آن خود کرده و تک بیتهای او بسیار درخشان و تماشایی است.
شاید تعبیر کردن یا قدرت تاویل پذیری را بتوان از مهمترین خصوصیات اشعار حافظ به حساب آورد؛ زیرا هر کس که دیوان حافظ را باز کرده و غزلی از آن میخواند، با توجه به شرایط روحی خود برداشت متفاوتی از آن میکند؛ بهگونهای که حافظ آن شعر را فقط برای حال آن لحظه او سروده است. در اشعار حافظ، تناسبات هنری به شکلی ظریف و دقیق رعایت شدهاند و ایهام و ابهام را به جا و درست به کار برده است. در برخی از اشعار حافظ، زبان طنز نیز به کار گرفته شده تا ناگفتهها به کمک زبان طنز بیان شود.
کانال عصر ایران در تلگرام بیشتر بخوانید: فال حافظ امروز : یک غزل ناب و یک تفسیر گویا (7 اردیبهشت)